روزگاری که «محمدم» رمز مشترک عاشقها بود
«آن روزها با قلبهای نوجوان یک هفته صبر میکردیم تا «در پناه تو» شروع شود؛ غافل از آن که زندگی همیشه این مجال را نمیدهد که «در پناه تو» باشیم. چه با عجله رفتی «محمدش»!
به گزارش ایسنا، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «سال ۷۴ تازه پشت لبمان سبیل درآمده بود. همه همسنها را میگویم. چون دخترها هم آن زمان سبیل داشتند! رویایمان رفتن به دانشگاه بود.
بزرگترها در مهمانیها به غیر از گرانی، داستان عاشق شدن پسرها و دخترهای دانشجو را با اغراق و لبگزیدن پیش ما تعریف میکردند که عبرت بگیریم! غافل از آن که مشتاقتر میشدیم برویم به این بهشت زمینی! آن زمان عشق یعنی صدای علیرضا افتخاری و یک سیب سرخ، شالاپ میافتاد وسط یک رودخانه و یارا یارا گاهی، دل ما را!
تا این که سریال «در پناه تو» شروع شد. ماجرای چند همدانشکدهای که اسیر سلسله موی دختری شده بودند. وقتی رامین با دست و دلی که میلرزید به مریم (لعیا زنگنه) نزدیک میشد که حرفی بزند، قلب همه دختر و پسرهای آن روزگار به تپش میافتاد. نقشه ایران دیگر گربه شکل نبود؛ به یک قلب سرخ پر خون تبدیل میشد. از خودمان میپرسیدیم این ما هستیم که یک عشق زمینی میبینیم؟ پس عشق آسمانی کجاست؟...
- ۹۵/۱۱/۱۵